تحلیل اقتصادی منابع طبیعی
?????????
?????? ??

پویان ? وبلاگ.این وبلاگ برای ارائه مطالب به دانشجویان ساختم و امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده شما قرار بگیره 09301011105
????? : poyan24@gmail.com



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 76
بازدید دیروز : 769
بازدید هفته : 1532
بازدید ماه : 2150
بازدید کل : 142430
تعداد مطالب : 756
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1



جاوا اسكریپت


?
???????: پویان |
دو شنبه 22 فروردين 1390 |
<-CategoryName->

تحلیل اقتصادی منابع طبیعی
منابع طبیعی سیاره زمین محدود هستند، به این معنی که اگر به طور پیوسته از آنها استفاده کنیم نهایتا به پایان خواهند رسید.

 


منابع طبیعی سیاره زمین محدود هستند، به این معنی که اگر به طور پیوسته از آنها استفاده کنیم نهایتا به پایان خواهند رسید. این مشاهده بنیادین را نمی توان انکار کرد. اما شیوه ای دیگر برای نگاه به این مساله وجود دارد که با ارزیابی رفاه افراد ارتباط بیشتری دارد.
منابع طبیعی پایان پذیر و غیرقابل بازتولید، در صورتی که بر حسب نقش بالقوه شان در رفاه آتی اندازه گیری شوند، می توانند عملا هر ساله افزایش یابند و شاید هیچ گاه به مرز اتمام نزدیک نشود. اما این امر چگونه امکان پذیر است؟ پاسخ این پرسش در این نکته نهفته است که همان پیشرفت های تکنولوژیکی که به رشد فوق العاده استانداردهای زندگی از زمان انقلاب صنعتی تا به حال منجر شده اند، به طور پیوسته مقدار موثر منابع طبیعی را گسترش می دهند.
نوآوری به رشد بهره وری منابع طبیعی (مثلا به کاهش مصرف بنزین اتومبیل ها) منجر شده است. این پدیده همچنین میزان بازیافت منابع را بالا برده و از هدرروی در استخراج و فرآوری آنها می کاهد. نوآوری علاوه بر اینها بر تولید بالقوه منابع طبیعی (مثل ذخایر زغال سنگی که هنوز در زیرزمین قرار دارد) تاثیر می گذارد. در صورتی که یک موفقیت علمی در یک سال خاص تولید بالقوه مقادیر استفاده نشده از یک منبع طبیعی را به میزانی بیشتر از کاهش تولید در آن سال (که به خاطر مصرف منابع اتفاق افتاده است) افزایش دهد آنگاه می توان گفت که مقدار آن منبع بر حسب رفاه اقتصادی در پایان آن سال بیشتر از ابتدای سال خواهد بود. آشکار است که مقدار فیزیکی باقیمانده از منبع مورد اشاره مرتبا کاهش خواهد یافت، اما هرگز لزوما به طور کامل تمام نخواهد شد و مقدار موثر آن می تواند در آینده نامشخص افزایش پیدا کند. درست است که اتمام یک منبع خاص غیرممکن نیست، اما غیر قابل اجتناب هم نیست.
از زمان انقلاب صنعتی به این سو تقاضای جهانی برای انرژی و مواد خام با سرعت خارق العاده ای رشد یافته است. یک ناظر معتبر چنین برآورد کرده که بشر طی قرن گذشته در مقایسه با مجموع تمام قرن های قبل از آن، آلومینیوم، مس، آهن، فولاد، سنگ فسفات، الماس، سولفور، زغال سنگ، نفت، گاز طبیعی و حتی شن و ماسه بیشتری مصرف کرده است و در ادامه می نویسد: «سرعت مصرف بشر از این منابع همچنان رو به افزایش است، به گونه ای که امروزه دنیا تقریبا تمامی مواد معدنی را با نرخ های بی سابقه ای تولید و مصرف می کند» (تیلتون، ۲۰۰۱، ص I ۱).
اما آیا دنیای صنعتی سیری ناپذیر واقعا در حال اتمام سریع منابع طبیعی ما است؟
در جدول ۱ برآوردهایی درباره منابع شناخته شده پنج ماده معدنی غیرسوختی مهم (قلع، مس، سنگ آهن، سرب و روی) در دنیا ارائه شده است. مشخص است که حتی اگرچه در فاصله سال های ۱۹۵۰ و ۲۰۰۰ در مقایسه با ذخایر قطعی سال ۱۹۵۰ مقدار بسیار بیشتری استخراج شد، ذخایر قطعی این مواد در سال ۲۰۰۰ بیشتر از سال ۱۹۵۰ بود. این افزایش در مقادیر قطعی به شیوه گردآوری داده های مربوط به منابع طبیعی بازمی گردد. برنامه بررسی های زمین شناختی آمریکا (USGS) هر ساله مقدار ذخایر، یعنی مقدار منابعی که می توان در زمان بررسی به شیوه ای اقتصادی استخراج کرده یا تولید نمود را برآورد می کند. این مقادیر می توانند با افزایش قیمت و افزایش پیش بینی شده تقاضا بالا روند. به عنوان مثال با کاهش ذخایر کشف شده یک ماده معدنی، قیمت آن افزایش یافته و موجب افزایش جست وجو برای کشف ذخایر جدید می گردد که این امر غالبا باعث می شود ذخایر جدیدی با سرعتی بیشتر از سرعت اتمام منابعی که قبلا قطعی شده بود، اضافه گردد.
آشکار است که داده های مربوط به ذخایر نشان نمی دهند که آیا یک منبع رو به پایان است یا خیر. خوشبختانه شاخص دیگری از میزان کمیابی منابع وجود دارد که بیشتر می توان بر آن اتکا نمود. این شاخص قیمت منابع است. اگر تقاضا برای یک منبع در حال کاهش نباشد و انحرافاتی مثل دخالت دولت یا کارتل های بین المللی قیمت آن را دستخوش اعوجاج نساخته باشند، آنگاه قیمت آن منبع با کاهش مقدار باقیمانده آن افزایش پیدا می کند. از این رو هرگونه افزایش قیمتی را می توان این گونه تفسیر کرد که منبع مزبور در حال کمیاب تر شدن است. از سوی دیگر اگر قیمت یک منبع عملا به طور پیوسته و بدون دخالت نظارتی کاهش پیدا کند، بسیار بعید است که مقدار موثر آن رو به کاهش باشد.
اچ جی بارنت و چندلر مورس (۱۹۶۳) به این نتیجه رسیدند که هزینه (قیمت) حقیقی استخراج نمونه ای متشکل از سیزده ماده معدنی به استثنای دو مورد از آنها (سرب و روی) بین سال های ۱۸۷۰ تا ۱۹۵۶ کاهش یافته است. ویلیام بامول و دیگران (۱۹۸۹) قیمت پانزده ماده معدنی را برای دوره ۱۹۸۶ ۱۹۰۰ محاسبه کردند و به این نتیجه رسیدند که تا زمان بروز «بحران انرژی» در دهه ۱۹۷۰ یک روند جزئی صعودی در قیمت واقعی (تورم زدایی شده) زغال سنگ و گاز طبیعی وجود داشت و قیمت نفت خام عملا افزایش پیدا نکرده بود. قیمت نفت در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تحت تاثیر سازمان کشورهای صادرکننده نفت (OPEC) به یکباره افزایش یافت. همان طور که شکل ۱ نشان می دهد، از آن زمان به بعد قیمت واقعی نفت به سطوح تاریخی و پیشین خود بازگشت تا اینکه در سال ۲۰۰۳ دوباره به میزان قابل ملاحظه ای زیاد شد. اگرچه معلوم نیست که این قیمت ها در بلندمدت دوباره ظاهر شوند، تکنیک های جدید تولید انرژی مثل شکافت هسته ای همراه با افزایش استفاده از منابع تجدید پذیر انرژی از قبیل برق بادی، برق خورشیدی و سلول های سوختی هیدروژنی می توانند حداقل فشار رو به بالا بر قیمت انرژی را جبران نمایند.
پیشینه قیمتی مواد معدنی غیرسوختی حتی از این هم تعجب آورتر است، چرا که تقریبا قیمت واقعی تمام آنها روند عموما کاهشی (و در عین حال همراه با نوسان) را از خود به نمایش می گذارد. مثلا قیمت روی که در سال ۱۹۰۰ معادل ۲۰۲۱ دلار (بر حسب ارزش دلار در سال ۲۰۰۰) به ازای هر تن بود، در سال ۲۰۰۰ به ۱۲۲۶ دلار کاهش یافت (و در این میان افت و خیزهای زیادی داشته است). قیمت سرب طی این قرن کاهش یافت و از ۲۰۸۳ دلار به ازای هر تن در ۱۹۰۰ به ۹۶۱ دلار در سال ۲۰۰۰ رسید. قیمت واقعی سنگ آهن که در بخش عمده ای از قرن بیستم افزایش پیدا کرد، هم اکنون به سطوح پیش از جنگ جهانی دوم بازگشته است. قیمت واقعی مس نوسانات بسیار زیادی داشته اما روند صعودی نداشته است. علاوه بر آن قیمت واقعی کنونی تعدادی از مواد معدنی مثل آلومینیوم بسیار کمتر از صدسال قبل است (برنامه بررسی های زمین شناختی آمریکا). شاخص قیمت ترکیب تولیدات معدنی USGS نیز که تصویری کلی از قیمت مواد معدنی را به دست می دهد، طی قرن بیستم کاهش یافت و از ۱۸۵ مورد در ۱۹۰۵ به ۱۰۰ مورد در ۲۰۰۰ رسید (USGS، مولفه های اقتصادی عرضه مواد معدنی، ۲۰۰۲، ص ۶۳). این موارد را به سختی می توان نشانه ای از اتمام قریب الوقوع منابع دانست.
ذخایر موثر یک منبع طبیعی می تواند حداقل به سه شیوه افزایش یابد:
۱) یک نوآوری تکنولوژیکی که حجم سنگ آهن به هدررفته در حین معدن کاری یا ذوب آهن را کاهش دهد، مقدار موثر این منبع را بالا می برد. به همین نحو یک تکنیک جدید می تواند استخراج نفت از چاه هایی که قبلا رها شده بودند را اقتصادی کند. این کاهش مقدار هدرروی مستقیما به معنای افزایش عرضه موثر و واقعی نفت خواهد بود. مثلا در ۱۹۶۰ و با تکنیک های حفاری مرسوم در آن زمان، تنها ۴۰درصد از نفت سایتی در بورجر تگزاس را می توانستیم با هزینه ای که چندان قابل پذیرش نبود، استخراج کنیم، اما بهبود تکنولوژی این رقم را در سال ۲۰۰۰ به ۸۰درصد رسانده بود. برای سادگی فرض کنید که مقدار نفت حوزه بودجر ۱۰ میلیون بشکه بوده است. همچنین فرض کنید که در فاصله سال های ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰، ۵ درصد از نفتی که در ابتدا در این حوزه موجود بوده است (۵۰۰ هزار بشکه) به اتمام رسیده باشد. از این رو در سال ۲۰۰۰ مقدار موثر نفت در این بخش از باریکه تگزاس از سطح اولیه خود یعنی ۴ میلیون بشکه (۴۰ درصد از ۱۰ میلیون) به ۶/۷ میلیون بشکه (یعنی ۸۰ درصد از ۵/۹ میلیون) افزایش یافت که به معنی افزایش خالصی معادل ۹۰ درصد در عرضه موثر آن است. آنچه در این قبیل موارد روی می دهد، افزایش در مقدار فیزیکی نفت نیست، بلکه افزایش در بهره وری ذخیره باقی مانده است.
۲) قابلیت جانشینی (جزئی) همه منابع به جای یکدیگر در اقتصاد، اساس روش دوم برای افزایش مقدار موثر منابع طبیعی است. بحران انرژی دهه ۱۹۷۰ نمونه های بسیار قابل توجهی از قابلیت جایگزینی منابع را فراهم آورد. صاحبخانه ها عایق سازی منازلشان را جهت کاهش هزینه های سوخت خود افزایش دادند و از این طریق فایبرگلاس را جایگزین گرمایش با استفاده از نفت کردند. روزنامه ها حتی گزارش دادند که استفاده از نیروی گاو دوباره رواج یافت و این نیرو جایگزین بنزین شد. نوآوری تکنولوژیکی می تواند هزینه استخراج یا فرآوری یک منبع را کاهش دهد. مثلا ممکن است در نتیجه پیشرفت تکنولوژی، ساخت یک دکل جدید نفتی به ساعات کار کمتری نیاز داشته باشد و برق و فولاد کمتری در حین ساخت آن مصرف شود. این کاهش استفاده از منابع می تواند به کاهش مصرف نفت منجر گردد، زیرا این منابع به این شیوه آزاد شده و می توان از آنها در بخشی دیگر از اقتصاد استفاده کرد و همین منابع در بسیاری از موارد جایگزین نفت خواهند گردید. ثانیا تکنولوژی می تواند مقدار منابع موردنیاز در یک کاربرد مشخص را پایین آورد. به عنوان مثال نوآوری در صنعت خودروسازی میزان مصرف بنزین مورد استفاده جهت حمل و نقل در هر مایل را تقریبا به نصف کاهش داده است. دانشمندان این پیشرفت را به صورت کاهش در «شدت انرژی» یا کاهش منبع خام انرژی موردنیاز در تولید هر واحد محصول اندازه گیری می کنند. موسسه ورلد واچ در گزارش خود آورده است که انرژی موردنیاز به ازای هر واحد تولید ناخالص داخلی آمریکا در سال ۲۰۰۰ به کمتر از یک پنجم مقدار آن در دویست سال پیش از این تاریخ رسیده بود (موسسه ورلد واچ، ۲۰۰۱، ص ۹۱).
۳) سومین شیوه ای که می توانیم مقدار موثر یک منبع طبیعی را با استفاده از آن افزایش دهیم، تغییرات تکنولوژیکی است که بازیافت را تسهیل می کنند. به عنوان نمونه فرض کنید یک تکنیک جدید بازیافت امکان استفاده مجدد از مس را اقتصادی کند. لذا می توان گفت که این تکنیک ذخایر موثر مس را دو برابر کرده است(منابعی که در فرآیند بازیافت مورد استفاده قرار می گیرد را در نظر نمی گیریم). با این حال باید به این نکته اشاره کرد که انجام بازیافت بدون توجه به ملاحظات اقتصادی می تواند عملا به جای حفظ منابع به اتلاف منابع بینجامد. مثلا برخی از محققین به این نتیجه رسیده اند که گاهی اوقات احتراق آشغال های شهری جهت تولید برق، انرژی بیشتری از آنچه تولید می کند را به مصرف می رساند.هر سه این روش ها می توانند مقدار موثر منابع پایان پذیر را افزایش داده و در آینده سهم ذخایر منابع را احتمالا بیش از آنچه برای جبران مصرف آنها طی همین دوره کافی باشد، بالا ببرند.
برخی بر این باورند که افزایش شدید بهره وری و بهبود استانداردهای زندگی که از زمان انقلاب صنعتی به بعد روی داده است را می توان به تمایل انسان به کاهش میراث طبیعی خود و به بهای متضرر شدن نسل های آتی نسبت داد. اما همان طور که در این جا مشاهده کردیم، افزایش بهره وری (عامل جهش بزرگ در رشد اقتصادی) می تواند عملا ذخیره منابع طبیعی مورد نیاز انسان را افزایش دهد و حتی ممکن است این امر همیشگی باشد. شواهد مربوط به روند موجود در قیمت منابع طبیعی حاکی از آن است که نوآوری تکنولوژیکی در حقیقت حجم موثر منابع محدود را به طور پیوسته افزایش داده است. اما آیا حدی برای این فرآیند متصور است؟ هیچ کس پاسخ این سوال را نمی داند. یک ناظر این شرایط را این گونه توصیف کرده است:
«افراد بدبین تا به حال در پیش بینی های خود دچار اشتباه بوده اند، اما یک نکته در این میان آشکار است: اینکه نتیجه بگیریم که هیچ گونه دلیلی برای نگرانی وجود ندارد، همان اشتباهی است که افراد خوشبین غالبا انجام می دهند (و آن اشتباه نتیجه گیری و تخمین براساس روندهای گذشته است). آینده چیزی است که ذاتا نامطمئن است...این که افرادی که آشوب و جنجال درست می کنند، مرتبا فریاد سر داده اند که ای گرگ! مواظب باشید! و هیچ گرگی در میان نبوده است لزوما به این معنی نیست که بیشه امن است». (نیومایر، ۲۰۰۰، ص ۳۰۹)
در این اواخر شواهد انباشت شده باعث شده است که مرکز اصلی توجهات تا حدودی تغییر یابد. ناظران تمرکز اصلی خود را به دورنمای اتمام کلی منابع معطوف نمی کنند. بلکه توجه آنها به عواقب فرآیند استخراج (مواردی نظیر زوال مناطق دست نخورده در جاهایی مثل آلاسکا و آمازون) و اثرات مصرف منابع بر کل محیط زیست معطوف شده است و در این میان استفاده از سوخت های فسیلی و ارتباط آنها با گرمایش کره زمین بیشترین اهمیت را دارد. اینها مسائلی هستند که نمی توان از آنها غفلت کرد. با این همه برای اتخاذ عکس العمل های عقلانی باید هزینه های بالقوه مقابله با این شرایط یا انفعال در برابر آن ها را ارزیابی نمود.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






????????: تحلیل اقتصادی منابع طبیعی, منابع طبیعی, ,

?
????? ?????

» <-PostTitle-> ( <-PostDate-> )

?????
????????
?? ??? ????
????????